وحشي بافقي

همیار مشاور

صفحه نخست
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو مطالب
عناوین مطالب

وحشي بافقي

الهي سينه ي ده آتش افروز در آن سينه ولي وان دل همه سوز

هرآن دل راكه سوزي نيست دل نيست دل افسرده غير از آب وگل نيست

دلم پر شعله گردان سينه پر دود زبانم كن به گفتن آتش آلود

كرامت كن دروني درد پرورد دلي دروي درون دردوبروندرد

به سوزي ده كلامم را روايي كرآن گرمي كندآتش گدايي

دلم راداغ عشقي برجبين نه زبانم رابياني آتشين ده

بده گرمي دل افسرده ام را فروزان كن چراغ مرده ام را

چودرهرگنج صد گنجينه داري نمي خواهم كه نوميدم گذاري

به راه اين اميدپيچ درپيچ مرالطف تومي بايد دگرهيچ

سال زادن وحشي((كمال الدين يا شمس الدين محمد))

سال زادن وحشي بهدرستي برماروشن نيست ولي عبدالنبي فخرالزماني همزمان وي درتذكره ي ميخانه نوشت است وي در52 سالگي زندگي رابدرود و سال مرگ اورانيزازگفته ي ملاقطب شده باف آورده است . اگرملاعبدالنبي دراين باره اشتباه نكرده وبه جاي62سالگي 52سالگي ننوشته باشدويارونويسگران نوشته ي اورا چون نوشه ها ي ديگران دگرگون نساخته باشند بدين سان سال زادن وحشي 939مي شود وليروضة الصفا آمده است كه (( مولانا وحشي بافقي ظهورش درعهد شاه اسماعيل وتازمان شاه تهماسب درقيدحيات بوده)) چنان چه اين نوشته درست باشدسال زادن وحشي پس از930 نمي تواند باشدزيرامي دانيم شاه اسماعيل درسال930درسراب زندگي رابدرودگفته واگر وحشي درهمان سال هم پابه جهان نهاده باشد چون سال مرگش روشن است زندگي او 61يا62 سال مي شود .

خاندان وحش

در هيچ يك از نوشته هاي پيشين سخني ازخاندان وحشي به ميان نيامده واز پدرومادروزن وفرزند وخانواده ي او نامي برده نشده و اين شگفت آورهم نيست زيرا درجايي كه نويسندگانهمزمان اواز اوردن نام درست خود او دريغ كرده اند چه جاي ان كه از خاندان اوسخني به ميان آرند وتازه به گفته ي رشيد ياسمي((گزارش زندگي وحشيان اگر هم كاملا معلوم باشد چندان قابل توجه نمي شود . چيزي كه ازوحشيان قابل مطالعه است تاريخ روح ان هاست . سرگذشت قلب جوشان و خروشان آرزومندي كه دريك سينه ي ساده آتش ابدي خودرا ازآه هاي پي درپي مددمي فرستد ... تاريخ روح شاعرمفيدتر شيرين ترولازم ترازتاريخ جسم اوست.خوشبختانه صاحبان تذكره هم عمداوياسهوانسبت به هرشاعري اين عقيده راداشته اندخاصه وحشي كه درتذكره ي آذردوسطرودرمجمع الفصحاكمي بيشترشرح حالش مسطور

است ...))

پدرومادروحشي بي گمان مردماني روستايي وگمنام بوده ودرگوشه ي بافق چون هزاران روستايي ديگرروزگاري به سختي مي گذاشته اندوشايدهمين سختي وتنگي روزگار بي برگ ونوايي سبب گرديد كه وحشي وبرادرش مرادي بافقي يارودياررارهانموده فرخي واردر((تلاش معاش))روبه سوي ديار ديگرنموده و يك باره دل اززادگاه خويش كنده اند .

زادگاه وحشي

زادگاه وحشي بافق است وبافق از روزگاران پيش تاگنون بخشي از شهرستان يزد به شمار مي آمده و

دهكده اي بزرگ است در24فرسنگي يزد . ملاعبدالنبي فخرالزماني درميخانه نوشته است ((مولدش از بافق است و اين بافق دهي ازاعمال يزداست )). روستاي بافق اكنون نيز از بخش هاي يزدبه شمار

مي آيد و بجزوحشي سخنوران ودانشوران ديگري چون شرف الدينعلي بافقي نجاتي بافقي همتي بافقي

مرادي بافقي وبسياري ديگررادردامان خودپرورانده ومي تواند به داشتن چنين فرزنداني به خويش ببالد.

جايگاه زندگي وحشي

پاره اي ازنويسندگان پيشين وحشي راازآن رو كه روزگارش رادريزد گذرانيده وزادگاهش بافق هم ازروستاهاي يزدبوده ((وحشي يزدي)) وپاره ي ديگروي راوحشي بافقي وبرخي نيزاورا((وحشي كرماني))ناميده اند.

نمونه اي از اشعاروحشي

آن كه به ماقوت گفتارداد گنج گهردادوچه بسيارداد

كردبه مالطف زلطف عميم نادره گنجي چه گنح عظيم

آن كه ازاين گنج نشدبهره مند قيمت اين گنج چه داندكه چند

دخل جهان گشته مهيا ازاين بلكه دوعالم شده پيداازاين

بود جهان بر سركوي عدم بي خبر از وضع جهان قدم

نه سخن كون ونه ذكر مكان نه زهيلاوزصورت نشان

نام سما و لقب ارض نه عمق نه وطول نه عرض نه

چون زابعادنشان بودونام قابل ابعاد كه بود و كدام

غيربرون بودزملك وجود غيريكي ذات مقدس نبود

بوديكي ذات وهزاران صفات واحد مطلق صفتش عين ذات

زنده ي باقي احد لايزال حي توانا صمد ذوالجلال